شعر « کوچی دگر » – مهری معلمی
کوچی دگر
اینجا برای لحظه های سرکشِ درد
چشمی اسیرِ هق هقِ بی تاب من نیست
دستی برای چیدن اشک ستاره
از آسمانِ دیده ی پر آب من نیست
تنها من و خاموشی عریان پاییز
ته مانده های حسرتی از بغض لبریز
اینجا تمام واژه ها در حبسِ ترسند
آواز یک خفاش هم در خواب من نیست
جامِ شفق پر شد از آهِ سینه ی من
رنگ شبش نقشی ست از آیینه ی من
دیگر سپیده نیست مهمان نگاهم
اینجا فلق در چهارچوبِ قاب من نیست
پس کوچه های عشق دنیای محالم
شب پرسه های خسته اش عمق خیالم
شد لحظه های بی رمق از عشق خالی
برق نگاه ماه در مهتابِ من نیست
باید ببندم زودتر رختِ سفر را
کوچی دگر باید دلِ شوریده سر را
اینجا دل سبزی برای فصل رویش
حتی نی ی روییده در مرداب من نیست
مهری معلمی
20 دیدگاه
مهری حاجیآبادی · 2022/11/29 در
بسیار عالی👌
همواره بدرخشید دوست عزیز
مهری حاجیآبادی · 2022/11/29 در
بسیار عالی👌
زهرا فرشیدفر · 2022/04/05 در
دوست خوب و مهربونم خانم معلمی عزیز
این شعر شماهم مثل همه ی شعرهاتون عالی و پرمفهوم بود
موفقیت شما باعث خوشحالی بنده و سایر دوستانه👏👏👏👏👏👏
مهری معلمی · 2022/04/29 در
متشکرم از محبت شما خانم فرشیدفر عزیز..بانوی مهر و احساس…نگاه پر مهر شما زیبایی اشعار منه…منم آرزوی موفقیت و پیشرفت برای دوستانم دارم