ترانه « نگاه تازه » – بانو (الف) اعظم اسماعیلی
نگاه تازه
درگیر چشماته دلم حتی زمانیکه
یک بغض سنگین روی لحن سرد چشماته
می خوام فراموشش کنم این باور و وقتی
تصویر گنگی کنج فکرت، سخت همراته
بیرحمیِ،تو با خودت قهری مبادا که
گلهای یخ کردهات، تو گرمای شبی واشه
یک لحظه چشمات و ببند آروم جاری شو
پرهای زخمی تو بذار اینجا مداوا شه
می فهممت، دردی توی چشمات، جون داره
چونکه تو از این زندگی بدجور رنجیدی
دستات و بسپارش به من تا گم نشی دیگه
از اعتماد و عشق بی جا سخت ترسیدی
تو با نگاه تازهای از نو به من وصلی
افکارت و خالی کن از هرچی غم سرده
راه نجاتت از تصورهای پر تردید
موندن تو آغوشیِ که همراه و هم درده
بانو (الف) اعظم اسماعیلی
10 دیدگاه
مهدی بیرقی · 2022/11/06 در
ممنون از،اشعار خوبتون
سامان نصر · 2022/06/13 در
درود بر شما
بسیار زیباست
علیرضا خوشرو · 2021/09/07 در
سلام
بسیار بسیار زیبا
ماشاالله
درود بر شما
🌹🌹
نرگس میرشاهی · 2021/08/06 در
شعراتون فوق العاده با احساسه و از ترکیبات و تشبیهات زیبایی استفاده میکنید در شعرتون . موفق باشید 👌🌱
سمیه افشار · 2021/06/14 در
زیبا بود احسنت مخصوصا مصرع پرهای زخمی تو بذار اینجا مداوا شه
اعظم اسماعیلی · 2021/05/01 در
سرکار خانم گرجی نازنین دوست هنرمندم.
سپاس از حسن نظرتون.
خوش بدرخشید.
مهری معلمی گرجی · 2021/04/24 در
خانم اسماعیلی عزیز..شعرهاتون عالی هستن..این شعر خیلی قشنگه..موفقیتتون آرزوست عزیز
______ · 2020/10/31 در
عالی بودش
اعظم اسماعیلی · 2020/11/09 در
سپاسگزارم??
محمد · 2020/10/31 در
عالی بود