ترانه « قلاده های آهنی » – محبوبه بیاتی
قلاده های آهنی
زیر دست و پای باد
تو خواب شبهای کبود
خودم و دیدم که
زندگیم دود شده دود
طناب پوسیده شده
نفسام که میدره
گلومو تاباور کنم
این نفسای آخره
میگن صدام غم داره
میگن دلم بیماره
میگن که تو چشای من
یه اسب بی افساره
میگن برو مغروری
عین باد توی کویر
زنجیر باید بزنی
به دست و پات عین اسیر
میگن زمین جای تو نیست
سرکشی عین بلا
زیادیه بودن تو
حتی اگه بشی طلا
نفسام آه شدن
مثه تنهایی ماه
قلاده های آهنی
به دست و پای بی گناه
به خودم میپیچم
رو به روم دیواره
آره اون دنیا فقط
فقط منو کم داره
محبوبه بیاتی
3 دیدگاه
علیرضا خوشرو · 2022/11/14 در
سلام
بسیار زیبا و دلنشین
درود بر شما
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
نرگس میرشاهی · 2021/08/09 در
درود بر شما. اشعارتون دلنشین و زیباست
مهری معلمی گرجی · 2021/04/24 در
خانم بیاتی عزیز احساسات روان و قشنگی دارید..ترانه هاتون زیباست..موفقیت بیشتر شما آرزوست