شعر « عطر آغوش » – مهری معلمی
عطر آغوش
آمدی آتش زدی بر هستیَم اما مدارا میکنم
با همه پروانه بودن از شررهای تو پروا میکنم
بوسه هایت چون شراب ارغوان و خنده هایت مستِ مست
من نفس های لبت را بر تنم هر لحظه حاشا میکنم
قامت آن لحظه های بکر و تنهایی که دور از هم گذشت
در مرور خاطراتم با تبسم غرق گلها میکنم
این دل شیدای من مجنون شد و من در پی چشمان تو
حسرت و بن بست های هر نگاهم را تماشا میکنم
روزهایم زردِ زردند و خزانم سر کشیده رنگ برگ
عشق را من در خیال عطر آغوش تو پیدا میکنم
مهری معلمی
15 دیدگاه
سرور ویسی · 2024/11/27 در
خیلی دلنشین بود. 💝👌🙏
مریم ملک آرا · 2023/10/16 در
خانوم مهری عزیزم
عطر آغوشت و خیلی دوست داشتم💙
ولی اینقد شعرهاتون هرزگاهی که می خونم آروم میشم💙
بسیار دلنشین اند💙
ممنون از شما💙