دفتر شعر مریم معلمی (شیدا)

منتشرشده توسط مجید فاضلی در تاریخ

دفتر شعر مریم معلمی (شیدا)

هرگونه بهره برداری از مطالب و اشعار بدون هماهنگی با صاحب اثر ، پیگرد قانونی دارد

نفس

فضای شهر مسموم ونفس درسینه ام تنگ است
که گویی زندگی با مرگ اینجا بر سر جنگ است

چه آمد بر سر قلبم که انگار از تپش افتاد
میان جان بی جانم بلاتکلیف آونگ است

مرا در کوچه های بی نفس با مرگ رقصاندند
ندانستن میان مردن و من چند فرسنگ است

زمین و آسمان دلگیر و چشم ماه و من بیخواب
کدامین ماه رویی باز اسیر داس نیرنگ است

ترک برداشت جام آرزوهای محالم ، نه…
نگو پایان عمرشیشه در دستان یک سنگ است

هوای تازه می خواهد گلوی زخمه ی سازم
که آوازش شبیه نغمه ی مرغ شباهنگ است

اگر دیدی و بوییدی شقایق های دل خون را
بگو اینجا نفس هایی به آغوش تو دلتنگ است

ندارد کوچه ها عطری که بر “شیدا” رسد زیرا
فضای باغ سمی عاری از گلهای خوش رنگ است

غزل تب شعر

رفتى و ردّ پاى تو در شعر من جا مانده است
جان غزل بیمار و در حبس الفبا مانده است

بر قامت شعر ترم ، تن‌پوش چشمان تو بود
بی تو تنش عریان و بردستان سرما مانده است

جاریست از چشم شبم اندوه دلتنگیِ ماه
آخر به طاق آسمان مهتاب تنها مانده است

آیینه! یک بار دگر بردار از رویت نقاب
اینجا نگاه عاشقم غرق تمنا مانده است

بشکست حصر پیله را پروانهٔ زیبای دل
از شوق پروازى دگر اینجا سراپا مانده است

باز آ که جان واژه‌ها در حسرت لبخند توست
نقشى از آن لبخند بر اشعار” شیدا “مانده است

پرسه هاى دل

درکوچه های شب دلی لبریز غصه
با سایه ی دلواپسی ها پرسه میزد
آواز تلخش گوش جان را می خراشید
لب های غم بر عمق زخمش بوسه میزد

درچشم هایش حسرتی از جنس فریاد
بغض نشسته در گلو را جار میزد
دستان اشک سرد روی گونه هایش
ته مانده های خنده را بر دار میزد

شب هم به کام درد زهر طعنه می ریخت
شاید نبینی آخر آغوش سحر را
کوچه تمام درد را در سینه می ریخت
در گوش دل آهسته می خواندشعر تر را

ای کاش پایانی بر این کابوس شب بود
دل جاى غم در باورش امید مى کاشت
شب زیر چتر روشن مهتاب آرام
در پرسه هایش شور شعری زیر لب داشت

برزخ عشق

وقتى که مى خندى حواسم پرت چشماته
با گریه می خندی و دردی پشت لبهاته
میدونی حالم بدترم میشه ببینم تو
یه قصه ی مبهم تووقلب سرداشکاته

می ترسم ازاین لحظه ها ی شوم تکرارى
توو برزخ عشق ومیون خواب وبیداری
موندم واسم روشن کن این حال عجیبت رو
خسته م ازاین حجم سکوت بغض و توودارى

گاهى دلم میخواد بگیرم دست قلبم رو
دورش کنم از عشقت واز خاطرات تو
امایهو میترسم وپرمیشم از تردید(غضه)
آخه واسه کى واکنم آغوش دستامو

من باورت دارم تو امابس که مغرورى
انگارخیلى وقته فرسخ ها ازم دورى
رو کردم آس دل واست اما بریدى تو
راحت بگو ازحس من فکر عبورى تو

ناز نیاز

هرچه میخواهی در آغوش نگاهم نازکن
بین دستانش شکوه خنده‌ای، اعجاز کن

سرزمین سینه‌ام در انحصار عشق توست
با نگاهی از سر مهر این قفس را باز کن

قاصدک با باد می‌رقصد به دشت گیسویت
رحم بر من گر نداری بر گلوی ساز کن!

بیستون جان من از نغمه‌ی دشتی پر است
در پس هر گوشه‌‌اش شوری طنین انداز کن

ریشه زد عطر نفسهای تو در شعر ترم
در هوایش واژه‌ها را با خودت دمساز کن

گفتم از انگور چشمانت بنوشم جرعه‌ای
مستم از اندیشه‌اش با فکر من پرواز کن

من که بیرون آمدم از حصر تنهایی تن
در کلاف پیله‌ای هم ، عشق را ابراز کن

میکنی نازک برایم پشت چشم اما بیا
جان شیدا را قسم گاهی برایم ناز کن

دفتر شعر
مریم معلمی
(شیدا)

جدول کامل هم قافیه ها
روی عکس کلیک کنید

دسته‌ها: شعر و ترانه

مجید فاضلی

خواننده / ترانه سرا / آهنگساز

5 دیدگاه

نازنین حسنی · 2024/10/29 در

اشعارتون واقعا زیبا هستند احسنت بر قلم توانای شما بانو

زهرا رحمانی فر · 2024/09/18 در

با عرض سلام و خوشآمد گویی خدمت شما دوست عزیز
اشعار زیبایی دارید
با آرزوی موفقیت برای شما

هاجر امانی · 2024/08/23 در

سلام و عرض ادب خدمت خانم معلمی عزیز و هنرمند خیلی خیلی خوش اومدین، چقدر خوشحالم عضو سایتمون شدید، مطمئنم در کنارمون خیلی زیبا خواهید درخشید
امیدوارم موفق و پیروز باشید

آزاده ادریسی · 2024/08/22 در

سلام و عرض ادب به شما خوش امدید شعر هاتون زیبا است موفق باشید و سربلند

مهری معلمی · 2024/08/15 در

درود بر خواهر هنرمندم…به جمع سبز ما خوش اومدی…بهترین آرزوهای من تقدیمت🌺
مسیر موفقیتت هموار عزیز قلبم ♥️

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *