دفتر شعر بانو (الف) اعظم اسماعیلی
هرگونه بهره برداری از مطالب و اشعار بدون هماهنگی با صاحب اثر ، پیگرد قانونی دارد
نویسندۀ کتاب نورا
غوغا
مرز جنون شب را
آرامشت به هم ریخت
بیچاره خاطرم که
از خواهشت بهم ریخت
غوغای چشمهایت
ویرانی مرا دید
گفتم که عاشقم من
گفتش نباش و خندید
ماه و خیال دریا
من در فراغ رویت
پارو شکسته بی نور
رفتم به سمت کویت
آشفته کرده ما را
آشوب این معما
طوفانی است حالم
هر بار دستهایت
میرفت سمت دریا
شکست
نمیدونی نمیدونی چقد تلخ و غریبه
کنار تیکههای قلب داغونت بشینی
بخوای از نو شکستت رو بسازی و بمونی
ولی فردایی تو پایان این غصه نبینی
نمیدونی تموم شب رو با گریه رسوندن
به صبح شوم فردا یعنی مردن یعنی مردن
نبودی و خیابون از وجودت خالی بود و
نبودی و قدمهای پریشون غصه خوردن
ببین تنهایی تو کافه نشستن کار من نیس
بیا تکرار آهنگ جدایی رو نمیخوام
هنوز چشمات به من کلی بدهکاره عزیزم
هنوز خاطرهات و میبرم هرجایی همرام.
باور
بیا باور کنیم فردا قراره نور باشه
و بعدش پنجرهها از غم شب دور باشه
آره این واقعیت داره که سهم دلامون
قراره شادی باشه، چون سیاهی مال ما نیست.
تو دریا رو تصور کن، همین دریا امیده
مگه امید جزر و مد دنیا رو ندیده
مگه طوفان رو تو آغوش ماه حسش نکرده!؟
نگو پس روزگار بهتره انگار فال ما نیست.
درختای خزون دیده چقدر آروم و زیبان
زمستون و خزون شکل قشنگیهای دنیان
آره از سختی طوفان همیشه دلخوری هست
ولی سالی که چهار فصلش بهاره، سال ما نیست.
چقد کوچ پرنده دیدیم و هر بار مردیم
چقد از بال و پرهای شکسته غصه خوردیم.
تموم آشیونهایی که داغون شد به ناحق
دلامون باش شکست اما شکست اقبال ما نیست.
هدف
ما غرق رویاییم و میدونیم
هر واقعیت اولش رویاست
محکم بغل میگیریم امروز و
دنیای ما دنیای بی فرداست
فردا همین ساعت همین لحظه
هر موقع ما فکر هدف باشیم
کافیه از عشق رسیدن به
ساحل شبیه یه صدف باشیم
شکل صدف که تو دل تارش
مروارید اصل و نگه داشته
انقدر آروم با خودش تنهاست
که قیمتش دنیا رو برداشته
خوبه که از سختی نترسیم تا
از بودنش انگیزه پیدا شه
اون دردِ که فولاد و میسازه
الماس، روی قلهها جا شه
محکم قدم بردار و محکم باش
اما بذار قلبت خودش باشه
ذهنت رو بر دار و ببر جایی
که بال و پرهاش تو افق وا شه
سمت افق تاریکی بیمعناست
سمت افق دنیا همش نوره
نور اسم رمز قفل هر راهی
که تو خیالت مبهم و دوره
طوفان توی ذاتش خرابی هست
دریا با جز رو مد که دریاست
آشوب این صحنه داره میگه
کشتیِ طوفان زده هم زیباست
سفر
بیزارم از هر ثانیهی بی تو
بیزارم از اون لحظه که رفتی
شالت رو انداختی روی موهات
هی راه میرفتی و میگفتی؛
لعنت به اشغالیه این خطها
بردار گوشی رو چقدر دیره
با مشت کوبیدی روی میز و
گفتی الان پروازمون میره!
کنج اتاقم روی تخت انگار
یه نعش افتاده شبیه من
توی سرش خون میچکه، زخمه
از رد جیغ ناخن یک زن
هی باز میشه یه در و بعدش
کوبیده میشه سینهی دیوار
لبهات خاموش فقط مونده
جای کبوده بوسهی سیگار
نور چراغ تاکسی انگاری
آوار میشد رو سرم وقتی
از پشت شیشه قهقهه میزد
که واقعیت داره، میرفتی!
شالت رو انداختی روی موهات
اون چکمهایی که دوستش داشتی
پوشیدی و دیدم که تو کیفت
یه عالمه از «من» رو میذاشتی.
سایۀ اقبال
لبخند بزن جان مرا زنده نگه دار
این دل رخ زیبای تو را هست خریدار
جانانه دلم را بِربودی و صد افسوس
در مکتب زیبا صفتان نیست وفادار
متن کامل شعر
.
هدیه خدا
باید بهت بگم
این اعتراف نیس
یک واقعیته
اصلا که خواب نیس
متن کامل شعر
خواهش نمیکنم
شوخی زیبایی نبود
اون اضطراب و دلهره
وقتی ازت حرف میزنم
غم تو نگاه من پره
متن کامل شعر
نگاه تازه
درگیر چشماته دلم حتی زمانیکه
یک بغض سنگین روی لحن سرد چشماته
متن کامل شعر
نابودی ظلمت
کنار حسّ رنجورت
یه قلب پاک می کوبه
خودت رو سخت باور کن
تلاشت بی سبب خوبه
متن کامل شعر
فانوس دریایی
حالم شبیه ماهیه
تنها تو اقیانوس بود
گاهی شلوغ و گاهی سرد
در گیر یک فانوس بود
متن کامل شعر
سنگ قبر
بعد از نبودنت
هر روز لحظه ها
تکرار واژه بود
هی گوش
هی صدا
هی حرف، هی سکوت
متن کامل شعر
نور
نگاهم را به زمین دوختم،
قلبم آسمان را بغل کرد
فاصله ی بین تو تا زمین، از دوختن بود تا آغوشت …
متن کامل شعر
حقیقت
نه تکراری برای لحظه ها هست
نه اقبالی برای لمس دیروز
تمام روزها را زندگی کن
مبادا که بماند حسرت دیروز بر بالین امروز
متن کامل شعر
هجوم
من واژه کم آوردم اینجا میان حجم احساس
من گم شدم در لابلای خویش ، در راه تو در تو ،
میان عطر زنبق های بی احساس
متن کامل شعر
جاده
سرده ببین انگاری که مُردم
هیچ حسی تو قلبم دیگه جاش نیست
بعد تو بدجوری زمین خوردم
این مرد دیگه جونی تو پاهاش نیست
متن کامل شعر
دفتر شعر بانو (الف) اعظم اسماعیلی
69 دیدگاه
زهره مفتحی · 2022/05/02 در
خانم اسماعیلی تصویر سازی ترانه سفر شما بسیار زیبا بود
اعظماسماعیلی · 2022/05/03 در
سپاس از شما دوستان عزیز و همراه، خوشحالم که قلم بنده رو دوست داشتید. 🙏🍀🙏
هاجر عبدیان · 2022/01/19 در
عالی بود از خوندن سیرنمیشم. موفق باشید
انوری · 2022/01/11 در
بسیار زیبا و شنیدنی خانم
اسماعیلی عزیز
منیره میرشفیعی · 2022/01/08 در
اشعار زیباییست 👏
فاطمه زهرا کریمی · 2022/01/08 در
بسیار عالی لذت بردم از اشعارتون.
محبوبه(ملیکا)اسدی · 2021/08/12 در
بسیارزیبا.موفق باشید
نرگس میرشاهی · 2021/08/09 در
درود بر شما. قلم زیبا و توانمندی دارید 🌱
هاجر امانی · 2021/07/31 در
سلام خانم اسماعیلی …..
درود برشما با این احساسِ زیباتون که هر انسانی رو غرق در رویا و خیالی شیرین میکنه..مرحبا دوستِ عزیز
اعظماسماعیلی · 2021/08/10 در
دوست نازنینم سرکار خانم امانی، ممنون از شما
سمیه افشار · 2021/06/08 در
باید بهت بگم
این اعتراف نیست
یک واقعیته که قلم شما زیباست
اعظم اسماعیلی · 2021/06/12 در
بانو افشار درود بر شما.
از نگاه زیباتون سپاسگزارم.
🙏🏻🍀💛🌺
کبرا · 2021/04/30 در
سلام روزتون بخیر
اشعار قشنگ هستش
موفق و موئد باشین…
اعظم اسماعیلی · 2021/05/06 در
سلام و درود بانو کبرا، ممنون از حسن نظرتون دوست گرامی.🙏🏻🌻
ابر · 2021/10/30 در
قلم در دستانتان رام است و می تازید تا قله…