دفتر شعر اصغر داداش زاده

منتشرشده توسط مجید فاضلی در تاریخ

هرگونه بهره برداری از مطالب و اشعار بدون هماهنگی با صاحب اثر ، پیگرد قانونی دارد

پر رنگ

در بهاره با تو بودن؛ قلب ما پاییز شد
دارِ موهای تو را دل دیدو حلق آویز شد
ماه را در کودکی زیبا ترین پنداشتم…
دیدم آن مَه چهره را ؛ آن ماه هم ناچیز شد
طاقت یادش ندارد دیده ی کم سو چرا؟
باز هم با یک غزل بغض دلم لبریز شد
قبل او دنیای من پر رنگ بود و با صفا
آمد آن صد رنگ من دنیا جنون آمیز شد
عشق شاید مُردن و یا نام یک نوع خود کشیست
خنجری با دست خود بهر دل خود تیز شد

بغض

مس دل به لطف عشقت به اشارتی طلا شد
تو خود هم شفا و دردی غمت این چنین بلا شد
دل ما ز درد دوری چو مریض خسته از غم
که به دل فتاده شوری به غم تو مبتلا شد
به دلم یواش گفتم که نگوید از تو رازی
همه راز دل چنین از غم دیده برملا شد
بغض ما یزید گونه راه اشک ما ببسته
گریه کن به حال این دل که به سان کربلا شد…

ترس

شبیه مرغ در حبسی که از پرواز می ترسد
شدم یک نقطه ی پایان که از آغاز می ترسد
شبیه قصه هایی که ؛ به طنازی شوند عاشق
ولیکن مرد این قصه ز هر طناز می ترسد
هزاران شعر می گفتم اگر با من تو می ماندی
ولی رفتی و این شعر و نوا و ساز می ترسد
نمی دانم که می دانی وَ یا شعرم تو می خوانی!؟
بدان ای رازِ در قلبم دلم از راز می ترسد
تو را روزی فراموشت کنم با هر غم و سختی
نمی دانم دگر روزش؛ دل ما باز می ترسد ؟!
در این دنیای شطرنجی ؛ دل ما مث سربازی
رسیدم گر به آخر من؛ شَه از سرباز می ترسد

سایه

خفه شد هق هق ما؛حنجره ها را چه گناه؟!
سنگ شد منطق ما؛ پنجره ها را چه گناه؟!
کور شد گر دل ما نیست که تقصیر خدا
نتوان دیدن اگر ؛ منظره ها را چه گناه؟!
روح ها عاشق هم پیکره ها دور از همند
روح شد عاشق اگر پیکره ها را چه گناه؟!
من که گفتم به غمت ؛گر نرود مُرده دلم
غم نرفت از بر من؛ تبصره ها را چه گناه؟!
یک طرف سوخت پرش عاشق پروانه صفت
شمع شد ظالم اگر؛ شب پره ها را چه گناه
تلخ شد حال من اَر قلب بگوید غزلی
تلخ شد حال غزل ؛ جوهره ها را چه گناه
رفت عشقی ز برم شد همه شعرم پره آه
اوست بانیه غمم ؛ دلهره ها را چه گناه؟!

شام آخر

بیا با من بگو یارا از آن چشمان مشکینت
بیا از من ببر دل را بیا ای یار خوش طینت
بیا تا من براندازم دلم را زیر پا هایت
فدای تو همه جانم تو دادی جان به مسکینت
منم زندانیه قلبت به جرم عاشقی کردن
نه آزادم نکن یارا ز حبس گوشه ی سینت
سرار این غزل گویا فقط از عشق تو پر شد
که شاید مرحمی باشد برای قلب غمگینت
گهی با عشق تو سرخ و گهی با دوریت زردم
گهی با عشقم و رنگین ؛ فدای قلب رنگینت
برایت آرزو دارم در این سال از خدا گیری
دعاهای درون دل؛ دل با مهر و سنگینت
دل تو شاه و من مسکین ؛ نیازم چشم مستانت
به محتاجت کمک کن تو ؛ که این را گفته در دینت!
نگو از عشق خود بگذر ؛ که در دل من تو را دارم
فقط مطلب تویی یارا ؛ تویی در این غزل زینت
برای شاعره عاشق ؛ همین شعرش رفیق است و
همین شعرش غذا هست وُهمین غم های دیرینت
و حالا این غزل شامم ؛کمی پیش از غذا از تو
کمی از نان لب هایت کمی از چشم شیرینت

یادگاری

دردی ندارم از تو از دل خبر نداری
بر درد خود ننالم از بهر راز داری
چون بر کفم ندارم مال و مقام دنیا
جز دشمنم نمانده مردی برای یاری
مارا اگر غمی بود هر دم ز زخم یاران
ای خالق غزلها تو درد ما سر آری
قلب بلا کِش من ای شعر بی صدایم
از زَهر آشنایان همدم گزیده ماری
از هیچ و پوچ دنیا در دل نمانده دردی
یارب تو و مرامت از من تلاش و کاری
رسم زمانه این است میرانده قلب زنده
خاموش شو زمانه ای دل بخوان؛قناری
گر بر دو پا نداری زخمی زِ خار راهت
راهی نرفته قلبت پس خوارتر زِ خاری
یارب چنان کن این دل در راه تو بمیرد
کو زنده ماندن است و این است رستگاری
این شعر هم بماند در گوش و گوشه ی دل
تا «اصغر» از تو ماند حرفی به یادگاری..

خلوت با خدا

ز همه دلم بریده به درت زدم که آیی
تو که شاعری خدایی تو که در درون مایی
به کسی نگفتم از دل که نکرده التفاتی
تو خدای پر صفاتی نکنی ز ما جدایی

متن کامل شعر

.


فراق

این تو این دل بشکنش زیبای ناز
بی تو امشب گشته ام دیوانه باز
هی بگیرد در فراقت قلب من
بشکن این دل یک دلِ زیبا بساز

متن کامل شعر

.


سوره عشق

برا من یه راهی ، که پایان نداری
گناه کبیری، که تاوان نداری
من اینجا کویرم، توهم آسمونی
برای دل من؛ تو باران نداری

متن کامل شعر

.


بی کسی

تو این هوای بی کسی
به داد من نمی رسی
به حرف و زخم ناکسی
شکسته قلب و طاقتم

متن کامل شعر

.


عشق

گفتم از او دل نگران، شعری و کردم من عیان
قبل تو عاشق نشدم، قبل تو دل داده زیان

متن کامل شعر

.


عاشقانه های شاعرانه

غزلم را تو بخوان مطلب و منظور تویی
من نمکدان شده ام در دل من شور تویی

متن کامل شعر

.


دفتر شعر اصغر داداش زاده


جدول کامل هم قافیه ها
روی عکس کلیک کنید
هم قافیه ها

دفتر شعر رایگان

دسته‌ها: شعر و ترانه

مجید فاضلی

خواننده / ترانه سرا / آهنگساز

47 دیدگاه

عبدالحسین خزائی · 2023/07/04 در

درود بر شما
اشعارتون بسیار زیبا وعالیست.موفق وسربلندباشید.🌹🌹🌹

رقیه قربانی · 2023/04/24 در

سلام اشعار تون عالیه

نرگس میرشاهی · 2023/02/24 در

سلام جناب داداش زاده!
آفرین بر شما.
استعداد بسیار خوبی دارید در سرودن
اشعار کلاسیک با زبان امروزی.
با آرزوی موفقیت برای شما 🌹

سرور فرحانی · 2023/01/21 در

سلام و عرض ادب،قلمتان زیباست ،شعر سوره عشق قشنگ بود همواره سبز و شاعر بمانید🍀

جاوید جاویدان · 2022/11/23 در

درود تان باد جناب داداش زاده
شهرستان دلنشین است
مانا باشید و قلمتان نویسا

ملیحه ارجمند · 2022/10/06 در

درود بر شما

سیده رقیه (افسون) هاشمی · 2022/09/03 در

درود بر شما، اشعار زیبایی دارین، قلمتان مانا

رضابزی · 2022/07/11 در

اشعارتون زیباست قلمتان ماندگار

مهشید خدامرادی · 2022/07/11 در

احسنت چه زیباست

یگانه قربانی · 2022/06/16 در

اشعارتون زیبا و دلنشین هستند
موفق بمانید🌹

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *